عشق را آدمهای عاشق میدانند...شوق را انسانهای مشتاقباید با من باشی، باید همدوش من باشی تا این شوق و عشق را بشناسی...من و استقلال و زندگی یکی هستیم، این خود عین عاشقی است.عاشقی من نوبت ندارد، ازلی و ابدی است.کودکی ام شب ها همه شوق استقلال بود و روزها به دیدنش در میدانها بودم.گرچه ابتدای راهم دل به دارایی دادم،خب جوانی است و شور جوانی، خطا نرفتم،استقلال که تاج بود مرا نخواست!قلهک بود و تجریش و نزدیکی اش که زمین های خاکی اش مرا به خود گرفت.چون هر نوجوان که خاک آلودهایی هستند برخاسته از خاک، من هم یکی از آنها...سال به سالهایی نکشید که پیراهن آبی بر تنم نشست.خواستند و من هم خواستارش بودم...دیگر زندگی است و همسری مهربان و فرهیخته و علی که یارم در روزگار پیری است و عسل که شیرینی زندگی ام است.جوان بودم که پیراهن استقلال بر تنم نشست تا به امروز که از مسیر مردمی و عشق به مردمی که دوستش دارند جدا نشدم....و قبل از من بزرگانی چون دانایی فردها و بیاتی ها و کوزه کنانی و جدیکارها و عارف ها سیر مردانگی را در بستر آبی پاک هموار کردند و من کوچکی بودم که راه آن بزرگان را ادامه دادم.اینک من هستم و این استقلالی که بیش از همه ما بزرگ است.ما رفتنی هستیم چنانکه دیگران نیستند.آینده متعلق به شما نوجوانانی است که به عشق استقلال به میدان می آیید.استقلال با شما استقلال است.آینده مال شما و استقلال است.سال جاری آخرین روزهای کهنگی را دارد پشت سر می گذارد، باید افکاری نو داشت.استقلال با شما نوجوانان و جوانان آینده ساز است که همچنان نو و باطراوت خواهد ماند.سال جدید شما نسل پربار استقلال خواهید بود و سال موفقیت استقلال عزیز...به امید آنکه در سال نو هر روزتان با استقلال پیروز باد...به امیدشمنصور پورحیدری